در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو میکنم
خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی
من در پاسخ گفتم اگر وقت دارید
خدا خندید و گفت:وقت من بی نهایت است
پرسیدم چه چیز بشر تو را سخت متعجب می سازد؟
خدا پاسخ داد کودکیشان؛
این که آنها از کودکیشان خسته می شوند وعجله دارند که بزرگ شوند ودوباره پس از مدتها آرزو دارند که باز کودک شوند؛
این که آنها سلامت خود را از دست می دهند تا پول را بدست آورند وبعد پولشان را از دست می دهند تا سلامتی از دست رفته شان را باز جویند؛
اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال خویش را فراموش می کنند؛ بنابراین نه در حال زندگی می کنند نه در آینده؛
اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز نزیستند
دستهای خدا دستانم را گرفت مدتی سکوت کردیم
ومن دوباره پرسیدم: به عنوان پدر می خواهی کدام درسهای زندگی را فرزندانت بیاموزند
گفت:بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد همه کاری که آنها می توانند بکنند اینست که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند
بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد تا زخمهای عمیقی در قلب آنها که دوستشان داریم ایجاد کنیم
اما سالها طول می کشد تا ان زخمها را التیام بخشم
بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین را دارد بلکه کسی است که به کمترین ها نیاز دارد
بیاموزند که دونفر می توانند به یک نقطه نگاه کنند و آنرا متفاوت ببینند
بیاموزند که کافی نیست که دیگران را فقط ببخشند بلکه خود را نیز باید ببخشند
من با خضوع گفتم از شما بخاطر این گفتگو سپاسگذارم، آیا چیز دیگری هست که دوست دارید به فرزندانتان بگویید؟
خداوند لبخند زد و گفت
فقط اینکه بدانند من اینجا هستم همیشه
تونلزنی کوانتومی (به انگلیسی: Quantum tunneling)اشاره دارد به فرایندی کوانتومی تونل زنی ذره در طول یک مانع که از نظر کلاسیک ذره قادر نیست از آن سد عبور کند.این نقش اساسی در چندین پدیده فیزیکی دیده می شود .برای مثال در واکنش های هسته ای که در ستارگان رشته اصلی (به انگلیسی: main sequencestars)مثل خورشید اتفاق می افتد.همچنین کاربردهای مهمی در وسایل مدرن و جدید مانند دیود تونلی دارد.این پدیده در اوایل قرن بیستم پیش بینی شده بود ودر اواسط قرن به عنوان یک پدیده فیزیکی کلی پذیزفته شد. به عنوان یک نتیجه ی منتطقی از اصل دوگانگی ذره-موج در جسم،تونل زنی معمولا به عنوان اصل عدم قطعیت هایزنبرگ توضیح داده می شود.مفاهیم مکانیک کووانتومی در واقع در مرکزیت پدیده تونل زنی هستند وهمه در حول این پدیده می باشند،بنابراین می توان گفت تونل زنی کوانتومی یکی از تعاریف ویژگی های مکانیک کوانتومی و خاصیت دوگانگی موج – ذره در جسم می باشد.
ادامه مطلب...
چیست؟ GPS
GPS یا سیستم مکان یابی جهانی ،یک سیستم ناوگانی ماهواره است که از شبکه ای با 24 ماهواره ساخته شد و بوسیله ی سازمان دفاع آمریکا در مدار قرار گرفت. در ابتدا برای مصارف نظامی به کار گرفته می شد اما در 1980 ، دولت آمریکا این سیستم را برای استفاده های شخصی در نظر گرفت. درهر شرایط آب و هوایی و در هر جای دنیا ،در 24 ساعت شبانه روز قابل دسترسی است و هیچ حق اشتراک یا هزینه ای برای استفاده از وجود ندارد.
ادامه مطلب...
فاطمیه قصه گوی رنجهاست فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست
فاطمیه شعر داغ لاله است قصه ی زهرای هیجده ساله ست
فاطمیه شرح دیوار و در است دفتردرمقام سخت زینب پرور است
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
"فاطمه، فاطمه است"
آی مردم !اینجا کجاست که گوئیا درو دیوار پر از نجوا شده اند!؟!
این فضا،این کوچه وبازار ها،همان کوچه هاست؟این آسمان همان آسمان است؟
آری!این زمین فقط پوست انداخته است زیرپای این همه بی شرمی....
اینجا "مسجداموی" یا به عبارتی "کاخ خضرای یزید"است.
و این دروازه محل ورود کاروان آل یاسین است....کاروانی که در پناه خون
خدا_حسین بن علی"علیه السلام"_با جلوداری زینب"سلام الله علیها"_عقیله ی بنی هاشم_و سجاد بن
حسین"علیه السلام"_تنها بازمانده ی امامت _وارد مسجد شند...
ادامه مطلب...
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند
یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند
یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم
که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد
یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم
چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باشد
باز هفت سين سرور
ماهي و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادي عيد
آرزوهاي سپيد
باز ليلاي بهار
باز مجنوني بيد
باز هم رنگين کمان
باز باران بهارباز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سوداي ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
يا مقلب القلوب
يا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعيد
باز هم سال جديد
باز هم لاله عشق
خنده و بيم و اميد
عید شما مبارک
عصر یک جمعهء دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟چرا آب به گلدان نرسیده است؟چرا لحظهء باران نرسیده است؟ وهر کس که در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است، به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است. بگو حافظ دلخسته زشیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است ؟چرا کلبه احزان به گلستان نرسیده است؟دل عشق ترک خورد، گل زخم نمک خورد، زمین مرد، زمان بر سر دوشش غم و اندوه به انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مرد، خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است، ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی، برسد کاش صدایم به صدایی...
برقعی
خرده مگیر.روزی خواهدرسید که من بروم خانه همسایه را آبپاشی کنم وتو به کاجها سلام کنی وسارها برخوان ما بنشینند ومردم مهربانتر از درختها شوند .اینک رنجه مشو اگردرمغازه ها.پای گلها .بهای آنرا مینویسند وخروس را پیش از سپیده دم سرمیبرند واسب را به گاری می بندند. خوراک مانده را به گدا میدهند/چنین نخواهد ماند....